بخش عظيمي از نگاشتهها و آثاري كه در آستانه قرآن سامان يافته است، در فرهنگ اسلامي به علوم قرآني شهرهاند. اكنون بنگريم عالمان و قرآن پژوهان از علوم قرآني چه دانشها و چگونه آگاهيهايي را مراد ميكنند؛ و نگارش اين آثار چگونه آغاز شد و سير و تحول آن چه سان بوده است .
برخي از محققان از محققان در تعريف علوم قرآني آوردهاند :
« اين علوم در نگاه آنان(قرآن پژوهان) مجموعهاي از مسائل را شامل ميشود كه درباره قرآن كريم بحث ميكنند مانند: نزول قرآن، كتاب آن ، ترتيب آيات در مصاحف، ويژگيها و اهداف قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن و ...[1]»
عبدالعظيم زرقاني دراثر سودمندش : مناهل العرفان ، علوم قرآني را بدين گونه تعريف كرده است:
« علوم قرآني مباحثي است متعلق به قرآن كريم، مانند نزول قرآن، جمع و كتابت آن، قرائت و تفسير آن، اعجاز و ناسخ و منسوخ و ... »[2]
ويسندهاي ديگر در تعريف آن نوشته است:
« بحثنهاي مهم و كلي متعلق به قران كريم را علوم قرآني توان ناميد، كه هر كدام از عناوين آن ممكن است دانش مستقلي را شكل دهد.»[3]
قرآن پژوه سختكوش و پركار مصري دكتر محمد سالم محيسن نوشتهاند:
«مباحث متعلق به قرآن از قبيل ؛ نزول قرآن، مبدء، كيفيت،مكان و مدت آن،جمع قرآن و كتابت آن در عصر پيامبر و پس از آن، اعجاز قرآن و مانند ناپذيري آن، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، سوگندها، امثال، ترتيب و تناسب سورهها، ترتيل واداء آيات و .... از جمله علوم قرآني است.»[4]
با توجه به آنچه آورديم روشن است كه ، علوم قرآني بر روي هم دانشهايي را شامل خواهد بود كه مباحث كلي شناخت قرآن را تبيين كند و پرسشهاي گونهگون متعلق به قرآن و چگونگي آن را پاسخ گويد؛ كه به گونهاي ميتوان از آنها به پيشنياز تفسير و شناخت قرآن ياد كرد. از اين روي هرگز نميتوان عناوين اين مباحث را محدود تلقي كرد؛ و بر اين باور بود كه آگاهيهاي محدود و معين و ثابتي داخل در حوزه علوم قرآني است و نه جز آن. به مثل يكي ، دو دهه پيش پرسشي جدي درباره قصهها، نقلها و گزارشهاي قرآني مطرح شد؛ كه اين همه نقل، عيني ، دقيق و تابع رخدادها در گذرگاه زمان است و يا نه؟ در مصر عالماني بر اين باور بودند كه بسياري از اين گزارشها و نقلها و قصهها سمبليك است و پرداخته شده است، براي آن كه از آن بهره اخلاقي، تربيتي و ... گرفته شود. مانند بسياري از داستانها و قصهها در فرهنگ بشري.[5]
استاد شهيد مرتضي مطهري؛ به هنگام بحث از سيره نبوي در ضمن خطابهاي، به گونهاي گذرا از اين ديدگاه ياد كرده و فرمودهاند:
« بعضيها راجع به بعضي از قصص قرآن گفتهاند: كه قرآن هدفش مقدس است، قصص را نقل مي كند براي پند عبرت گرفت؛ قرآن كه كتاب تاريخ نيست كه بخواهد وقايع نگاري بكند، وقايع را قرآن براي پندها ذكر ميكند و ....»
استاد اين كلام را توضيح ميدهند؛ و آن گاه ميگويند:
« ولي اين حرف، بسيار حرف مفتي است، محال است كه انبياء، در منطق نبوت، براي يك حقيقت(العياذبالله) يك امر واقع نشده و يك دروغ را ولو به صورت تمثل بيان كند[6]»
به هر حال اين چگونگي ، افزون بر مطالب بسياري ديگر در باب قصه و قصههاي قرآني از جملهبحثهاي سودمند و جدي علوم قرآني است.
اكنون يكي از بحثهاي مهم و جدي در ساحت مسائل كلامي (كلام جديد) زبان دين است؛ و مالاً زبان قرآن؛ كه اين زبان چگونه زباني است، زبان عرفي است و يا زبان علمي و فني؟ پيوند علم و قرآن؛ و چگونگي تفسيرهاي علمي ، روائي و ناروائي نگرش علمي به قرآن و ... مسائل ديگري از اين دست، ميتواند در حوزه مسائل علوم قرآني قرار گيرد.
يادآوري كنم كه گاهي پيشينيان از عنوان « علوم قرآن» دانشهاي قرآني را مراد ميكردند،يعني علومي كه در ايات الهي است و دانشهايي كه از قرآن ميتوان بهره گرفت. از ابيبكرمحمدبنعبدالله عربي نقل كردهاند كه :
« 77450 دانش در قرآن است، و اين عدد را بايد ضرب در چهار كرد، تا ابعاد علوم قرآني به دست آيد، چون هر كلمهاي ظاهري دارد و باطني، حدي و مطلعي و ...[7]»
اين گشادهدستي در تعيين مصداق علوم قرآن(بدين معني) را سيوطي هم دارد و برخي ديگر از عالمان[8] .
اكنون بايد يادآوري كنم كه جاي اين بحث (چنان كه اشاره رفت) در بحث انديشه برانگيز رابطه علم و قرآن است كه بايد گفته آيد درمقامي ديگري.
اين را نيز بيفزايم كه تعريفهاي ياد شده از علوم قرآني تا حدودي نشانگر آن چيزي است كه پيشينيان در تعريف علم ميگفتند و تأكيد ميورزيدند كه «موضوعات و مسائل» علم نبايد از تعريف آن بيرون باشد و موضوع علم را بحث از عوارض ذاتي و اصلي آن تلقي ميكردند، بنابراين علوم قرآني دانشهايي را خواهد گرفت كه به گونهاي مستقيم درباره قرآن و چگونگيهاي آن بحث كند. روانشاد دكتر محمد رضا صالحي كرماني با توجه به اين نكته در تعريف علوم قرآني نوشتهاند:
« علوم قرآني، علوم هستند كه درباره حالات و عوارض ذاتي و اختصاصي «قرآن كريم » بحث كرده و موضوع در تمامي آنها قرآن است.»(درآمدي بر علوم قرآني /18)
در پاياناين نگاه گذرا به علوم قرآني و چگونگي محدوده آن بايد بگوئيم كه برخي از عالمان دريافتن تعريفي جامع و مانع از علوم را از دانشها و عناوين ممكن ندانستهاند و از اين رو برخي از آن بزرگواران تنبه دادهاند كه اين تعريفها غالباً «شرح الأسم» است.
فقيه و اصولي دقيق النظر، آخوند خراساني،رضوانالله عليه، پس از آنكه تعاريف اصوليان درباره « مفهوم» را گزارش ميكند، مينويسد:
« درباره اين تعريف عالمان سخن بسيار گفته و فراوان درباره آن نقض و ابرام روا داشتهاند، با اين كه اينگونه بحثها را مجالي نيست و چنانكه ما بارها اشاره كردهايم اين تعريف مانند شرح نامها و تفسير واژههاست و نه فراتر از آن .»[9]
بنابراين نبايد انتظار داشت كه تعاريف ياد شده دقيقاً جامع و مانع باشند، بلكه توان گفت اينها تا حدودي ابعاد علوم قرآني و محدوده آنرا روشنگرند.
انديشيدن مسلمانان در ابعاد مختلف قرآن زمينه نگارشهاي گونهگوني را پديد آورد. اگر بحث و گفتگو در واژهها و كلمات دشوار باب قرآن را از علوم قرآني بدانيم و مجموعههايي با عنوان «غريب القرآن» ، «لغات القرآن» را در اين رده وارد كنيم، پيشينه آثار علوم قرآني بسي كهن خواهد بود. سيوطي عنوان ياد شده را يكي از عناوين علوم قرآني دانسته .[10] و نيز بدرالدين محمد بن عبدالله زركشي [11]. از سوي ديگر اگز برخي از آنچه را در اين زمينه به ابن عباس نسبت ميدهند، آثار مدون تلقي كنيم، بايد پيشينه اين گونه آثار را در دوره صحابه جستجو كنيم. ابن نديم كتابي در نزول قرآن به اين عباس نسبت ميدهد نسبت ميدهد كه آنرا عكرمه روايت كرده است.[12]
فؤاد سزگين در علوم قرآني كتابهاي ذيل را به ابن عباس نسبت داده است:
1ـ غريب القرآن 2ـ مسائل نافع بن الازرق 3ـ اللغات في القرآن.[13]
به تهذيب و روايت عطاء بن أبي رباح (م 114 هـ ) و نيز روايت علي بن أبن طلحه(م143 هـ) در اختيار است.سيوطي اين مجموعه را در « الآتقان» نقل كرده؛ و يادآوري كرده است، كه طريق علي بن ابي طلحه استوارترين طريق نقل از ابن عباس است.[14]
از كلام سيوطي چنين بر ميآيد كه محمد بن اسماعيل بخاري نيز تمام اين مجموعه را در كتابش آورده است . اما ظاهراً آنچه را بخاري نقل كرده است گزينشي است از روايت أبي طلحه.[15]
آقاي دكتر احمد برلوط اثري با عنوان « كتاب غريب القرآن»[16]، از ابن عباس با تحقيق و تعليق منتشر كرده است كه همان « اللغات في القرآن» است و پس از اين، از آن سخن خواهيم گفت.
نافع بن ازرق[17] درباره و اژههايي از آيات الهي از ابن عباس سئوال ميكند و از او ميخواهد كه معنايي را كه براي واژه بيان ميكند به شعر شاعران مستند كند؛ و ابن عباس سئوالهاي وي را بدان گونه كه ميخواسته پاسخ ميگويد. اين مجموعه با طرق مختلف و با اختلافها، كاستيها و فزونيهايي در منابع حديثي و أدبي نقل شده است.[18]اما به روشني نميتوان داوري كرد كه چه مقدار از اين مسائل مورد گفتگو قرار گرفته و در چند جلسه بحث شده و چگونه گزارش و نقل گرديده است . به هر حال اين مجموعه به لحاظ تاريخي، واژهشناسي و پيشينه بحثهايي از اين دست، قابل تامل است. محقق و محدث عاليقدر مصري محمد فؤاد عبدالباقي، اين مجموعه را بر اساس حروف الفبا تنظيم كرده و در پايان كتاب معجم غريب القرآن چاپ كرده است. خانم دكتر عايشه بنت الشاطي نيز اين مجموعه را بر اساس « الأعجاز البياني للقرآن»[19] آورده است. خانم بنت الشاطي در ضمن مقدمهاي عالمانه از اهميت اين مجموعه سخن گفته و آن گاه متن منقح مسائل را عرضه كرده است . وي پس از گزارش متن مسألة با توضيحاتي عالمانه و سودمند چگونگي تبيين لغوي ابن عباس را باز گفته و موارد كاربرد واژه در قرآن را گزارش كرده است. و بالأخره بايد از تحقيق جديد و سودمند و كارآمدي از اين مجموعه ياد كنيم، با عنوان «مسائل نافع بن الأزرق عن عبدالله بن العباس»[20].
در اين چاپ ، محقق كتاب مجموعه روايات اين مسائل را يك جا گرد آورده است كه بر روي هم بقه 286 مسألة رسيده است. محقق كتاب باتلاشي ستودني و دقتي شايان تقدير، متن سؤال و جواب ابن عباس را نقل ميكند و آن گاه نقلهاي برگزيده از نسخهها را با متون كهن تفسيري و حديثي مقارنه ميكند و اشعار مستشهد را منبعيابي كرده،چگونگي آنها را بيان مي:ند. مقدمه عالمانه وي درباره اين مسائل ، نسخهها و پيشينه نقلهاي آن نيز خواندني و سودمند است.
از اين مجموعه در منابع كتابشناسي و شرح حال نگاري با عناوين«لغة القرآن»، «لغات القبائل الوارده في القرآن الكريم» ياد شده است. محقق نامور عرب، صلاحالدين المنجد، اين مجموعه را بر اساس روايت عبدالله بن الحسين السامربن حسنون(م 386 هـ)تحقيق كرده و به سال 1366 نشر داده است.
آقاي دكتر عبدالحميد سيد طلب استاد دانشگاه كويت بر اين باور است كه چاپ آقاي منجد داراي كاستيهايي است كه كتاب را يكسر از كارآمدي انداخته است، و از سوي ديگر روايت أبي عبيد قاسم بن سلام را از آن كاملتر و شاملتر دانسته است، از اين روي به تحقيق، تصحيح و تعليق اين مجموعه بر اساس روايت ابن سلام پرداخته و جاي جاي متن را با روايت ابن حسنون سنجيده و موارد اختلاف را باز گفته است[21] وي افزون بر آنچه ياد شد، به تفصيل . معنا و چگونگي واژه ياد شده را در كتابهاي لغت و نيز آراء مفسران پيگيري كرده و پيشينه نقل واژه و تأثير و تأثر مفسران از اين مجموعه را نمايانده است و با فهارس بسيار سودمند و كارآمدي كه بر كتاب تنظيم كرده است، دستيابي به مطالب آن را بسيار سهل كرده است. اين مجموعه نيز اثري است فخيم و در پژوهشهاي قرآني بويژه در شناخت واژههاي دخيل، بسي سودمند و كارآمد.
باري ، اگر آنچه را ياد كرديم آثار مدون تلقي كنيم، پيشينه نگارشهاي علوم قرآني را دوره صحابه بايد بدانيم و اگر چنان كه برخي از محققان گفتهاند [22] ، اين مجموعهها را گفتارهايي پراكنده بدانيم كه راويان از سخن وي گرد آوردهاند. بايد به منابع و مصادر مراجعه كنيم و آغازين اثر، در اين باره را بيابيم .
اگر از آنچه ياد شد بگذريم، به كهنترين اثري كه بر ميخوريم كتابي است با عنوان«كتاب في القرائه» از يحيي بن يعمر(م 89 يا 90) [23]. وي اين كتاب را در «واسط » نوشته و در آن اختلافات مصاحف مشهور را ضبط كرده است، كتاب يحيي بن بعمر تا قرن چهارم،بنيادي ترين سرچشمه شناخت قرائتها بوده است.[24]
در قرن دوم هجري محدث و مفسر معروف، حسن بصري (م 110) نيز درباره نزول قرآن و شمارش آيات قرآن، كتابهاي «نزول القرآن» و « عدد آي القرآن» را نگاشت[25].پس از وي عبدالله بن عامر يحصبي (م 118) [26] بايد نام برد كه كتاب «اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق » و « المقطوع و الموصول» را نگاشت. و در كتاب اول از اختلافها و چگونگي مصحفهاي شام وحجاز و عراق سخن گفت و در كتاب دوم از وقف و وصل در آيات [27].
به زيد بن علي چهره خونين و منور تشيع كه به سال 122 شهد شهادت نوشيده است، كتابي نسبت دادهاند با عنوان «القرائه». مي دانيم كه زيد بن علي مفسري بزرگ ، فقيهي نامدار و محدثي جليلالقدر بود. آگاهيهاي او از تفسير و دانشهاي قرآني و قرائت بس عظيم بود . در برخي از منابع آمده است كه :
« او در بسياري از علوم قرآني متضلع بود، از جمله وجوه قراات ، كه در اين باب قرائتي ويژه دارد.»[28]
قرائت زيد را نخست « عمر بن موسي وجيهي » از معاصران زيد مدون كرد و نشر داد . اين كتاب قرنها در اختيار محققان و قرآن پژوهان بوده است[29].
اقوال زيد بن علي در قرائت،در تفاسير قرآن بويژه تفسيرهايي كه به قرائت توجه ويژهاي داشتهاند، مانند«بحر المحيط» پراكنده است.[30]
افزون بر اين بايد از اثر جليل وي با عنوان « تفسير غريب القرآن» ياد كرد . آقاي دكتر حسن حكيم پس از آنكه مدون بودن آنچه به ابن عباس نسبت دادهاند را مورد ترديد قرار ميدهد ،بر اين نكته تأكيد ميورزد كه اولين اثري كه در « غريب القرآن» نگاشته شده است، كتاب زيد است؛ و آنچه در برخي از مصادر آمده است كه اولين اثر در اين باره آبان بن تغلب سامان داده است استوار نيست، چرا كه آبان به سال 141 زندگي را بدرود گفته است و زيد به سال 120 شهيد شده است. [31] غريب القرآن را دو تن از محققان تحقيق و تصحيح كردهاند و در ايران و لبنان نشر يافته است.[32]
محمد بن مسلم ... أبن شهاب زهري از محدثان و فقيهان قرن دوم هجري نيز رسالهاي نگاشته است كوتاه با عنوان « تنزيل القرآن بمكه و المدينه »، اين رساله را نخست بار صلاحالدين منجد تحقيق كرد كه به سال 1383 نشر يافت . آن گاه دكتر حاتم صالح ضامن به تحقيق آن همت گماشت و در شمارههاي 2 و 3 جلد هشتم « مجله العلمي العراقي » منتشر كرد[33].
به محمد بن شهاب رسالهاي با عنوان « الناسخ و المنسوخ في القرآن» نيز نسبت دادهاند . اين رساله را نيز ، دكتر حاتم ضامن تحقيق كردهن و در شماره 2 و 3 مجلد 38 مجله ياد شده چاپ كرده است.[34]
ابو محمد اسماعيل بن عبدالرحمن سدي (م 128) (سدي كبير) از مفسران و محدثان قرن دوم هجري كه اقوال و آرائش در تفسير جايگاه شايستهاي دارد، كتابي پرداخته است با عنوان « الناسخ و المنسوخ» . اين جوزي از اين كتاب ياد كرده و از شيوه نگارش آن انتقاد كرده است[35].
عطاء بن أبي مسلم ميسرة الخراساني ( م 135) از مفسران، محدثان و واعظان، نيز افزون بر تفسير ، رسالهاي در ناسخ و منسوخ داشته است .[36] سزگين بر اين باور است كه نقلهايي از اين مجموعه در تفسيرها و آثار قرآني متأخران بر جاي مانده است.[37]
اكنون بايد از مفسر، عالم، محدث بزرگ و جليل القدر شيعه أبان بن تغلب (م 141) ياد كرد،با دو اثر قرآني « غريب القرآن» و كتاب در قراآت . شيخ طوسي رضوان آلله عليه از غريب القرآن وي ياد كرده مينويسد:
« كتابي در تبيين واژههاي دشوارياب در قرآن نگاشت و شواهد آن را از شعر آورد[38]».
نجاشي رضوانالله عليه نوشته است:
« أبان ( كه بيكران رحمت الهي بر او باد) در تمام فنون از دانش: در قرآن، فقه، حديث، أدب، لغت و نحو پيشتاز بود، كتابهايي نگاشت از جمله « تفسير غريب القرآن» و « كتاب الفضائل» [39].
او را در قرائت قران نيز به جايگاه بلند و آگاهيهاي گسترده ستودهاند [40]، ابن نديم مينويسد:
« أبان بن تغلب كتابهايي دارد .... از جمله آنهاست... كتاب القراآت[41]».
در برخي از منابع از جمله، الفهرست ابن نديم به أبان بن تغلب « معاني القرآن» نسبت دادهاند كه با توجه به چگونگيهاي « معاني القرآن» ها بايد همان « تفسير غريب آلقرآن» باشد. پس از اين، بدين نكته اشاره خواهيم كرد.
محمد بن سائب كلبي (م 146) ، از مفسران ، تبارشناسان و مورخان كه او را آغازگر تدوين در « احكام القرآن» دانستهاند،كتابي پرداخته است در « ناسخ و منسوخ در قرآن» كه ابن نديم از آن ياد كرده است[42].
مقاتل بن سليمان (م 150) از مفسران، محدثان و فقيهاني است كه در آستانه قرآن آثاري سامان داده است و در علوم قرآني، برخي از نگاشتههايش بلند آوازه است. در علوم قرآني كتابهاي « للغات في القرآن»، « الجوابات في القران»، « الناسخ و المنسوخ في القرآن»، « الوجوه و النظائر في القرآن الكريم» و « الآيات المتشابهات » را به وي نسبت دادهاند. [43] دكتر عبدالله محمود شحاته؛ كه كتاب الوجوه و النظائر وي را تحقيق كرده و با عنوان « الأشباه و النظائر » نشر داده است، احتمال ميدهد كه « الآيات المتشابهات» عنوان ديگر همان « الوجوه و النظائر» باشد [44].
الأشباه و النظائر از كهنترين آثاري است كه در اين زمينه نگاشته شده است. چنان كه ياد كرديم اين اثر را آقاي شحاته تحقيق كردهاند. وي افزون بر تحقيق عالمانه متن ؛ مقدمه دراز دامن و سودمندي درباره مقاتل و آثار وي نگاشته است.[45]
ابو عمر بن علاء زبان بن عمار تميمي ( م 154) [46] كه از قراء سبعه است، و در ميان آنان به كثرت استادان و مشايخ قرائت مشهور است، او نيز در اين زمينه آثاري دارد . كتابي با عنوان « الوقف و الأبتداء» و كتابي ديگر با عنوان « كتاب القراآت » بدو نسبت دادهاند.[47]
به حمزة بن حبيب (م 156) يكي ديگران از قاريان هفتگانه، نيز كتابهايي در علوم قرآني نسبت دادهاند مانند: «القرائه» ، « متشابه القرآن» و « المقطوع و الموصول في القرآن» كتاب « اسباع القران» و « كتاب حدود آي القرآن»[48]. حمزة بن حبيب از اصحاب امام صادق (ع) و از قاريان شيعه است، او قرآن را بر امام صادق (ع)و گروهي از قاريان، سليمان بن مهران اعمش، حمران بن اعين و .... قرائت كرده است [49].
موسي بن هارون (م حدود 170) از شاگردان أبان تغلب،كتابي نگاشته است با عنوان « الوجوه و النظائر في القرآن الكريم » كه اكنون در اختيار است و آقاي دكتر حاتم صالحالضامن آن را تحقيق و تصحيح كرده است، تحقيق آقاي ضامن عالمانه است . وي كتاب را بر پايه دو نسخه مقابله و تصحيح كرده و در پانوشتها متن را با نقلهايي كه كتابهاي ديگر از وي گرفتهاند سنجيده و فهارس سودمند و كارآمدي بدان افزوده است[50].
در سالهاي پاياني قرن دوم بايد از علي بن حمزه كسائي ياد كنيم، عالم، اديب، قاري و نحوي بلند آوازه و يكي از قراء سبعه با كتابهاي « معاني القرآن»، « القراآت» و « ما اشتبه من لفظ القرآن و تناظر من كلمات الفرقان»، ط كتاب مقطوع القرآن و موصوله»، «كتاب الهاات المكني بها في القرآن»[51] آنچه تا بدين جا آوردهايم ، آثار نگاشته شده در علوم قرآني بود در سالهاي پاياني قرن اول و قرن دوم،با تأكيد بر اينكه اين نگرش و نگارش گذرا است و ادعاي استقصاء را ندارد.
[1] مباحث في علوم القرآن، صبحي صالح/10
[2] مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1/20.
[3] فنون الأفنان في عيون علوم القرآن/71.
[4] في رحاب القرآن، ج 2/8.
[5] محمد احمد خلف الله از دانشمندان مصري، بر اين باور بود . وي كتابي نگاشت با عنوان«الفن القصصي في القرآن الكريم» در تبيين و توضيح اين ديدگاه، كه عالمان مصري در نقد ديدگاههاي وي آثاري نگاشتهاند.
[6] سيري در سيره نبوي /124 ـ 123.
[7] مناهل العرفان، ج 1/16.
[8] بنگريد به : الاتقان، ج 4/28 ، جواهر القرآن/30ـ21، ترجمه آن/38 به بعد؛ و نيز بنگريد به : التفسير العلمي للقرآن فيالميزان /146 به بعد؛ الأمام الحكيم فخردالدين الرازي من خلال تفسيره /133 به بعد.
[9] كفاية الاصول /193، چاپ مؤسسه آل البيت لأحياء التراث.
[10] الاتقان في علوم القرآن، ج 4/231.
[11] البرهان في علوم القرآن، ج 1/365.
[12] الفهرست / 40، چاپ رضا تجدد.
[13] تاريخ التراث العربي، ج 1/68ـ67.
[14] الأتقان،ج 2/6ـ66.
[15] معجم غريب القرآن،مستخرجا من صحيح البخاري (مقدمه) .
[16] كتاب غريب القرآن، عبدالله بن عباس، حققه و قدم له،احمد برلوط قاهره. مكتبة الزهراء، 1413.
[17] ابوراشد نافع بن ازرق. خارجي، حروري(م 65 هـ) پيشواي گروهي از خوارج كه به «ازارقه» مشهورند. ر.ك: شرح ابن ابي الحديد ، ج 2/136 ،فرهنگ فرق اسلام/44، بحوث في الملل و النحل، ج 5/177.
[18] ر.ك: المعجم الكبير، الطبراني، ج 10/304، مجمع الزوائد، ج 6/303، ايضاح الوقف و الابتداء،ج 1/78، الكامل ، للمبرد/1145،الاتقان ، ج 2/67.
[19] الأعجاز البياني للقرآن ومسائل ابن الازرق ،الدكتوره عائشه عبدالرحمن بنت الشاطي، دارالمعارف ، مصر.
[20] مسائل نافع بن الأرزق عن عبدالله بن عباس، من طريقين: رواية أبي بكر أحمد بن جعفر بن محمد بن سلم الختلي (م 365 هـ) ،روايةأبي طاهر محمد بن علي بن منحمد بن يوسف بن العلاف (م442هـ ) حققها و علق عليها و وضع فهارسها و ذيلها بـ « ذيل مسائل نافع » التي لم ترد في هذه الروايه الدكتور، محمد احمد ادالي، الجفان و الجابي للطباعةو النشر، 1413.
[21] لغات القبائل الوارده في القرآن الكريم، لأبي عبيد القاسم بن سلام (م 224) روايه عن الصحابي الجليل ابن عباس، شرح و تعليق و تحقيق: الدكتور، عبدالحميد السيد طلب، مطبوعات جامعة الكويت /1404.
[22] ر. ك : المعجم العربي نشأته و تطوره / 33.
[23] يحيي بن يعمر عدواني از قاريان معروف بصره از شاگردان برجسته ابوالأسود دوئلي است. او را آگاه به فقه، حديث و لغت دانستهاند، و برخي بر اين باورند كه وي اولين كسي است كه قرآن را نقطهگذاري كرده است . ر.ك : وفيات الأعيان، ج 6/173 ؛ غاية النهايه، ج 2/380 ؛ نزهة الألباء /19 ؛ بغية الوعاة ،ج 2/345؛ الأعلام،ج 8/177.
[24] مقدمتان في علوم القرآن/275؛ تاريخ التراث العربي، ج/1/222؛ القراءات القرآنيه/27.
[25] الفهرست /40 ؛ تاريخ التراث العربي، ج 1/72؛ تفسير حسن البصري، (مقدمه) ج 1/43.
[26] ابو نعيم، عبدالله بن عامر يحصبي دمشقي (م 118) از قراءسبعه و سالها قاضي و پيشواي ديني دمشق بوده است . او را معمرترين قراء سبعه شمرده و جايگاه وي را در قرائت ستودهاند. ر. ك : الفهرست /31 ؛ التاريخ الصغير، ج 1/100 ؛ الجرج و التعديل، ج 5/122 ؛ مختصر تاريخ دمشق ، ج 12/291؛ سير اعلام النبلاء ج 5/138؛ پژوهش در تاريخ قرآن كريم/347.
[27] الفهرست/39، تاريخ التراث العربي،ج 1/25.
[28] الحور العين/186.
[29] الفهرست، للطوسي/140.
[30] بنگريد به : تفسير الشهيد زيد بن علي، (مقدمه) /36، تحقيق، حسن محمد تقي حكيم.
[31] تفسير الشهيد زيد بن علي، المسمي « تفسير غريب القرآن» ،تحقيق ، حسن محمد تقي حكيم(مقدمه) 14ـ13 ممكن است استدلال جناب حكيم پذيرفتني نباشد. درست است كه آبان به سال 141 زندگي را بدرود گفته است، اما او از اصحاب حضرت باقر (ع) (م 114) بوده است و در آن روزگار در مرتبتي از دانش بود كه امام (ع) كه ميفرمود: اجلس في المدينه و افت الناس فاني أحب أن يري في شيعتي مثلك (الفهرست/17، رجال النجاشي/10) بنابراين كسي كه قبل از سال 114 در جايگاهي از دانش است كه ميتواند فتواي دهد، بعيد نيست كه كتابي در « غريب القرآن» تدوين كرده بادش . بويژه اگر به اين نكته توجه كنيم كه آنان ابتداء قرآن و لغت ميآموختند و سپس فقه را . (يادآوري دوست دانشورم حضرت استاد سيد محمد رضا جلالي حسيني) ضبط تاريخ شهادت به سال 120 نيز گويا دقيق نيست.
[32] الف : تفسير الشهيد زيد بن علي، المسمي « تفسير غريب القرآن» ، دراسة و تحقيق، الدكتور محمد تقي حكيم ،بيروت، الدار العالميه، 1412 .
ب :تفسير غريب القرآن ،المنسوب الي الامام الشهدي زيد بن علي، تحقيق محمد جواد الحسيني الجلالي ، قم ، مكتبة الاعلام الاسلامي، 1412.
[33] البرهان في القرآن ، ج 1/273 ، دارالمعرفه، (پانوشت).
[34] البرهان علوم القرآن، ج 2/153 (پانوشت) براي آگاهي از جايگاه ابن شهاب در علوم قرآن ر.ك : الأمام الزهري و أثره في السنه / 165 ، حارث سليمان الضاري.
[35] ناسخ القرآن و منسوخه / 102 ، ابن الجوزي، تحقيق : حسين سليم اسد الداراني / 102 و نيز ر. ك : البرهان في علوم القرآن، ج 2/154(پانوشت )
[36] طبقات المفسرين ،ج 1/ 385 ، تاريخ التراث العربي.ج 1/79 ،مسئله ناسخ و منسوخ از ديرباز دلمشغولي بسياري از قرآن پژوهان بوده است ؛ از اين روي در اين باره فراوان كتاب نگاشتهاند، براي آگاهي از كتابشناسي ناسخ و منسوخ ر.ك : البرهان في علوم القرآن /158 ـ 151 (پانوشت).
[37] تاريخ التراث العربي،ج 1/79.
[38] الفهرست/17، چاپ نجف؛ ص 6 چاپ مشهد.
[39] رجال النجاشي/10 و نيز بنگريد: معجم الأدباء ،ج 1/108.
[40] معجم الأدباء ،ج 1/108؛ غاية النهايه ،ج 1/4 ؛ بغية الوعاة، ج 1/404 ، تهذيب المقال في تنقيح كتاب الرجال، ج 1/212 به بعد؛ معجم الأوائل في تاريخ العرب والمسلمين /142.
[41] الفهرست / 276، چاپ رضا تجدد.
[42] الفهرست /401،الوافي بالوافيات، ج 3/83، البرهان في علوم القرآن، ج 2/128 (پانوشت).
[43] تاريخ التراث العربي، ج 1/86 ، الأشباه و النظائر في القرآن الكريم/ 80 (مقدمه).
[44] الأشباه و النظائر في القرآن الكريم / 81 (مقدمه)
[45] الأشباه و النظائر في القرآن الكريم ، لمقاتل بن سليمان البلخي، دراسةو تحقيق، عبدالله محمود شحاته، الهيئة العامه للكتب المصريه، 1395.
[46] در نام، تارخي تولد و وفات وي اختلاف است،ذهبي م گويد،مشهورترين نام وي « زبان » است كه صحيحترين نيز هست. سير اعلام النبلاء ، ج 6/407،معرفة قراء الكبار،ج 1/100.
[47] الفهرست / 38؛ البرهان في علوم القرآن،ج 1/494(پانوشت) .
[48] الفهرست/32 و 39 ؛ تاريخ التراث العربي، ج 1/32 ؛ تأسيس الشيع/ 347 .
[49] رجال الطوسي/ 177؛ تأسيس الشيعه / 347؛ سفينة البحار/ 437.
[50] الوجوه و النظائر في القرآن الكريم ، هارون بن موسي القارء، تحقيق : حاتم صالح الضامن، وزارة التفاقةو الاعلام، دائرة الآثار و التراث ، بغداد ، 1409.
[51] الفهرست/ 72 ؛ بغية الوعاة؛ البرهان في علوم القرآن، ج 1/191 (پانوشت)؛ كتاب « ما اشتبه ...» كسائي، درباره وجوه و نظائر است، در توضيح وجوه و نظائر و براي آگاهي از آثار فراواني كه در اين باره نگاشته شده است ر.ك : البرهان في علوم القرآن. ج 1/190 به بعد (متن و پانوشت).